راستش خیییلی وقته دلم میخواست یه وبلاگ بسازم وخاطرات زندگیمو توش بنویسم.درست مثه دوران راهنمایی ودبیرستانم که همییییشه دفتر خاطرات داشتم و روزانه هامو توش می نوشتم اما حوصله نمیکردم تاامشب که تصمیم گرفتم قورباغه اشو قورت بدم و شروع کنم به نوشتن.حدود 4-5 سالی میشه که بشدت اعتیاد به وبلاگ خونی دارم و کلیییی وبلاگ روزانه میخونم اما دیگه ازین به بعد میخوام سعی کنم منم خودمو عادت بدم به ثبت لحظات زندگیم.مطمئنم یه روزی از خودم بابت کار امشبم تشکرخواهم کرد!
پیش به سووووی زندگییییی.....